اینجا جهانی دیگر است

//محلی برای دلنوشته ها ، شعرو داستان ، مطالب متنوع و مطالبی که برای استراحت ذهن مفیدند.//

اینجا جهانی دیگر است

//محلی برای دلنوشته ها ، شعرو داستان ، مطالب متنوع و مطالبی که برای استراحت ذهن مفیدند.//

اینجا جهانی دیگر است

مشکل از سبک عراقی و خراسانی نیست

همه با قافیه ی عشق مصیبت دارند

طبقه بندی موضوعی

۲۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «rasool baghersad» ثبت شده است

                       نازنینا رخ خوبت به دعا خواسته ام
                      می نمای آن رخ آراسته و می کن ناز

                                                               سر مپیچان که به رخسار تو داریم امید
                                                               رخ مپوشان که به دیدار تو داریم نیاز


#اوحدی
رسول باقرصاد

  • و خدا نزدیک است
  • او همین واحد بالایی ما می شیند
  • من رفیقم با او
  • گاه گاهی به سراغش روم و گاه سراغم آید
  • با هم از خویش سخن می گوییم

  • من و او مدتها است ،
  • درد دلهای فراوان داریم .
  • بیشتر، صحبت من گرم کند محفل ما را چون او
  • کم سخن گوید و در دل ریزد ،
  • همه ی دردش را .
  • هر زمان خانه ی او مهمانم ،
  • او پذیرایی گرمی کند و چایی داغی ریزد
  • و برایم با صوت
  • متن قران خواند .
  • گاه اگر پیش آید ،
  • من برایش شعر از ،
  • حافظ و سعدی و سهراب سپهری و فریدون مشیری خوانم .
  • گاه از فرط غرور ،
  • چند بیت از غزل و شعر خودم می خوانم .
  • گاه او می رنجد
  • از من اما کافی است ،
  • یک (( غلط کردم )) خالی ولی از روی صداقت گویم ،
  • تا ببخشد من را .
  • او دلش می گیرد ،
  • که چرا گاه همین واحد پایینی ما ،
  • حرمت بودن او را راحت ،
  • زیر پا می شکنند .
  • یا همین خانه ی پشتی هرگز
  • پاسخ دعوت مهمانی او را ندهند ...
  • او ولی باز به دل ریزد و حرفی نزند .
  • وقتی از واحد او می خواهم ،
  • بروم خانه ی خود
  • او به من می گوید
  • باز هم سر بزن و حالی پرس
  • چون غریبم اینجا !
  • من در آغوش کشم با همه احساس و وجودم او را
  • گونه اش می بوسم
  • و در آخر با اشک
  • دستی از دور تکان می دهم و می آییم ،
  • واحد پایینی ...
  • لیک هر وقت دلم می گیرد
  • باز در خانه ی او مهمانم
  • چون خدا نزدیک است
  • او همان واحد بالایی ماست.
رسول باقرصاد

از دوران کودکی معمولا به افراد درس‌های مختلفی از جمله تاریخ، علوم و ریاضی آموزش داده می‌شود، اما آموزش‌هایی مانند شناسایی احساسات یا مقابله‌ با آن‌ها از دوران کودکی به کودکان یاد داده نمی‌شود. این مهارت‌ها می‌توانند با ارزش باشند، اما متاسفانه در نظام آموزشی تدریس نمی‌شوند. در این مقاله با هوش هیجانی یا Emotional Intelligent آشنا می‌شویم.

رسول باقرصاد

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست                                                                       

           هر کسی نغمه خود خواند از صحنه رود                       


                                     صحنه پیوسته به جاست 


                     خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

 

 

 

به وبلاگ خودتون خوش آمدید

امیدوارم از مطالب لذت ببرید

منتظر نظرات و انتقادات خوبتون هستم

با خوشحالی پیشنهاداتتون رو برای بهتر کردن فضای وبلاگ دنبال میکنم

رسول باقرصاد

 در سرزمینی که نتوان مردانه زیست ،،،،، 

مردانه مردن زندگیست!!!    (کوروش بزرگ)    

 

 

کوروش بزرگ. اولین فرمان روا سلسله ی بزرگ جهان یعنی امپراتوری هخامنشیان در ایران است که از سال ۵۵۵ قبل از میلاد در ایران و بیش از نیمی از جهان حکومت واحدی داشت و در سال ۳۳۰ قبل از میلاد با...شکست از اسکندر گجستک نابود شد. کوروش کبیر که در سال ۵۸۰ قبل از میلاد چشم به دنیا گشود در کودکی به دلیل خواب نما شدن پدر بزرگش اژی دهاک در بدو تولد دزدیده شد و به دست زن و مردی چوپان سپرده شد که البته دور از اژی دهاک. چون آژی دهاک دستور کشتن اورا داده بود ولی وزیز آژی دهاک که هریاکوس نام داشت اورا نکشت و ...

رسول باقرصاد

با تشکر از دوست خوبم محمدسعید عابدینی برای تهیه ی ای نمودار(saeidab.blog.ir)



نمودار سرگذشت ایران

رسول باقرصاد

نقل شده که کسی در خواب امیر کبیر را میبیند که در بهشت در بنایی بزرگ و منزلگاهی رفیع سکونت دارد از وی خواستار دلیل این جایگاه رفیع و این بنای بزرگ مشود

امیر کبیر در جواب این شخص میگوید:

وقتی در حمام فین کاشان شاهرگ دستانم را بریدند چند لحظه مانده به مرگم تشنگی بر من غلبه نمود و خواستم درخواست جرعه ای آب کنم که به یاد تشنگی مولایم حسین در دشت کربلا و لحظه ی مرگ مولایم افتادم و پیش خودم گفتم تشنگی من در برابر تشنگی امام حسین و یارانش هیچ است و شرم کردم که آّب درخواست کنم و با همان تشنگی جان دادم در قبر مولایم حسین نزد من آمد واین بنا ومنزلگاه را به خاطر شرمی که در لحظه مرگ کرده بودم به من هدیه کرد

رسول باقرصاد