اینجا جهانی دیگر است

//محلی برای دلنوشته ها ، شعرو داستان ، مطالب متنوع و مطالبی که برای استراحت ذهن مفیدند.//

اینجا جهانی دیگر است

//محلی برای دلنوشته ها ، شعرو داستان ، مطالب متنوع و مطالبی که برای استراحت ذهن مفیدند.//

اینجا جهانی دیگر است

مشکل از سبک عراقی و خراسانی نیست

همه با قافیه ی عشق مصیبت دارند

طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب با موضوع «شعر و عاشقانه :: مذهبی :: امام زمان» ثبت شده است

سرم را می زنم از بی کسی گاهی به درگاهی

نه با خود زاد راهی بردم از دنیا، نه همراهی

 


اگر زاد رهی دارم همین اندوه و فریاد است

"نه بر مژگان من اشکی نه بر لبهای من آهی"

 


غروبی را تداعی می کنم با شوق دیدارش

تماشا می کنم عطر تنش را هر سحرگاهی

 

 

دلم یک بار بویش را زیارت کرد... این یعنی

نمی خواهد گدایی را براند از درش شاهی

 

.

.

.

.


علیرضا قزوه

رسول باقرصاد

وقت آن شد تا که چندین بیت نقاشی کنم
شاعری هستم که عشق تو مرا نقاش کرد

مانده ام از حد فاصل های بینا بینمان
تا به کی باید برای دیدنت ای کاش کرد...

جمعه بار غفلت من را به دوشش می کشد
هفته ها رفت و ولی چشمان من رویت ندید

درک من از غیبتت تا مرزهای هیچ بود
باید اول طرحی از نامردمی ها را کشید

پای لیلا بودنت باید که مجنونی کنم
بوسه هایی باید از پای سگ کویت گرفت

می نویسم از نیایش های صبح انتظار
ندبه هایی که هوای مستی از بویت گرفت

ای که انوار وجودت نور ایمان من است
مرحمت کن یک شبی بر سرزمین من بتاب

یک کرم کن تا شبی را در جوارت باشمو
لحظه ای کن این دعا بر روسیاهت مستجاب

رسول باقرصاد


زلف شب را به سراپای سحر می ریزم

تا خود صبح به راه تو قمر می ریزم

ساحل چشم من از شوق به دریا زده است

چشم بسته به سرش موج تماشا زده است

جمعه را سرمه کشیدیم مگر برگردی

با همان سیصدو دل تنگ نفر برگردی

زندگی نیست ممات است تو را کم دارد

دیدنت ارزش آواره شدن هم دارد....

.....

رسول باقرصاد

چوب خط



             
       در انتظار تو تا کی سحـــر شماره کنم؟

                                     ورق‌ورق شب تقویم خویش پاره کنم؟

 

                  نشـانه‌های تـو بر چوب‌ خط هفته زنم

                                                                       که جمعه بگذرد و شنبه را شماره کنم!

                                           حسین منزوی

 

 

رسول باقرصاد

این روزها که شیعه کشی رخ نموده است

شاید نوید آمدنت را دلالت است


آقا! شکایت دلمان را کجا بریم

"عجّل علی ظهور"
 شما اوج حاجت است


کوفی شده زمانه و هیچ اعتماد نیست

حتی به حرف ما که دعامان شهادت است...


آقا به خاطر دل زینب ظهور کن...

در سوریه حضور حرامی جسارت است



آقا قبول! منتظرانت کجا و من

وقتی تمام زندگی ام غرق حسرت است


اینجا به بغض های حسن خیره مانده ام...

در کوچه ای که مادرتان بی حمایت است...


قصدم گریز نیست به صحرای کربلا...

آنجا که ناله ی همگان وا مصیبت است

رسول باقرصاد