یک سال گذشت بر در خانه زدند
اعلامیه ای شکیل و جانانه زدند
آشفته ز عشقت سر و ریشم لکن
در عکس ببین بر سر و رو شانه زدم
در آن بزدند : علت مرگ تویی
بین علت مرگ را چه مردانه زدند
جز دل که نداشتم دگر میراثی
در باختنش بر سر هم چانه زدند
این کهنه دل شکسته و سوخته را
بی رحم شدند ، مهر " دیوانه " زدند
شبنامه عشقی غزلم بود و کنون
در شهر نگر نامه روزانه زدند